دلم میخواست چشمهایم رامی بستم و وقتی می گشودم تو در کنارم بودی .
دلم میخواست فاصله میانمان حرف اول رانزند و من وتو باتمام فاصله ها چون گذشته ما شوییم .
دلم میخواست کدورتها را به دست باد بسپاریم وگره هارا باز کنیم وباز با هم مهربان شوییم .
واین را بدان که در فراق توچه سختی ها وملالت هایی که کشیدم .
چه بغضهایی که فرو خوردم ،چه شبهایی که با اندوه به خواب رفتم،چه روزهایی که چشم به در دوخته با التهاب وانتظار به شب رسیدم وچه لحظه هایی که بی توسر کردم به امید ان که بیایی .ای کاش می امدی وبه تمام اندوهایم پایان میدادی