اه ان مسافر از سفر شاید بیاید باید بمانم منتظر شاید بیاید
سوز دعای هر شب ونیمه شب من شاید شبی شد کارگر شاید بیاید
ان یک شب بی خبر از پیش من رفت یک روز اخر بی خبر شاید بیاید
روزی به پایانمی رسد تنهایی من بر شب ،شب من هم سحر شاید بیاید
هی میتپد در سینه ام دل،بی قرار است هی می پرد پلکم دگر شاید بیاید
این گوشه در این شب شب تنهایی وغم چشمم به ره گوشم به در شاید بیاید
چون دیشب وشبهای دیگر باز امشب باید بمانم منتظر شاید بیاید