تک بیستاس ام اس و جک تصادفی
log
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با برادریِ خدایی است که [درخت] برادری به بار می نشیند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :11
کل بازدید :254564
تعداد کل یاداشته ها : 51
103/1/10
2:27 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
رحیمداد[158]
بیا تو حال میکنی همه چیز در وبلاگم هست راستی نظر یادتان نره

خبر مایه
پیوند دوستان
 
همنشین دل نوشته ها سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani میر یزید نیوز سکوت خیس دل نوشته های یک دختر شهید نشریه حضور قُدقُدای ِ یه جوون ِ پیر سیب سبز آقاشیر عشق در کائنات BABAK 1992 ستاره .: شهر عشق :. سایت مشاوره فوق تخصصی دکتر مسعود صدرالدینی جاده مه گرفته منطقه آزاد ابـــــــــــرار ..king srk khan....دنیای هند.... شاهرخ خان اصل 110، اصل ولایت فقیه (ولایت نیوز) قافیه باران یامهدی دل نوشته سعادت نامه عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین همای سعادت محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI جغرافیای سیاست یک قدم تا ظهور بی نام نامه ای در راه عشق خاکم سوادکوه گروه اینترنتی جرقه داتکو نهِ/ دی/ هشتاد و هشت خورشید آل یاسین مکاشفه مسیح تنهاترین عاشق سکوت فریاد من است پاتوق دخترها وپسرها 4All مثلث یک ضلعی asheghe tanha سرود عرش یه عالمه عشق و عاشقی کیمیا طلبه های ونوسی لپ تاپ یه دخترشاد دانلود و نقد کتاب عشق گمشده چشم انتظار نبض شاهتور تاریخ را به یاد اوریم عدالت جویان نسل بیدار Sense Of Tune هستی مامان اللهم عجل لولیک الفرج خطِ مقدم ساکت *ایستگـــــــــــــــــــــــــــاه انـــــــــــــــــــــرژی* از صدای سکوت دلم خسته ام از فرش تا عرش در پناه آسمون راه آهن عشق عزیز دل بهار صداقت** درهم برهم فقط خدا در جستجوی حکمت شاد بودن و شاد زیستن عشقولانه روان شناسی کودک عشقی قاطی پاطی آنچه از دل برآید دست نوشته های من عشق و دوستی سیر بی سلوک صوفی موجودات زنده آسمان سرخ برای خودم جوانان بیجار ..::منتظر بیداری::.. ایستگاه دلتنگی داستان زندگی من معرفی برترین وبلاگ های پارسی بلاگ دهاتی شیطون آسمون عشق تنها شدم کشکول درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ نگارین خاطرات من فریاد بی صدا عشق است و زندگی ஜ♥*•.ღ☆دنیاوتقلب بچگی قشنگتره نه؟ஜ .................. تنها یک رویا یکتا بمب خنده تنها .:صدای دیدار:. آهای یه نفر تو این جزیره تنهاست صدفی برای مروارید مطالب متفرقه سرزمین همیشه آبادمکران شرکت نمین فیلتر وفا مکران وطن من صداقت داستان های زیبا وخواندنی عشق صورتی دوست داشتنی میترایسم سلام خوش اومدین عشق طلاست شکست خورده عمومی پرواز // fly سایه زبان و ادب فارسی آخرین منجی تنهایی دلنوشته های من دریای غم ساحل ندارد هتل عاشقانه ها دختری به سوی آسمان رز سیاه دلتنگیهام سرما نسیم امام حسین تنها ترین درددل مکتوب عصر جدید سایه دوست تو لحظه های دلتنگی... نیلوفرانه رها منطقه ازاد چابهار زیباترین غلط غولوت سمیرا خطوط شکسته ی یک ذهن جنجالی ترویج ازدواج موقت برای جلوگیری از گناه جوانان کلاهبردران، معرفی کلاهبرداران و شگردها و شماره تلفن شان دل تنگی های من در تمنای وصال منطقه ممنوعه! ☆★☆ عشق شیطونک☆★☆ تنها و خسته تبسم سایت مشاوره پرستاری ژاله رحیمی سامانه ثبت حساب خانوار زندگی سرشار از امید nasim اردبیل بهشتی پنهان قضنفر نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی،کودک گالری هنری نی نی مجتبی شادی(زمزمه های دلتنگی) تنهایی عشق بی انتها DoO3et Darem به کسی نگو دوستت دارم بچه سیخ پلاک عاشقی مناطق عملیاتی جبهه جنوب مسیحیت و ......
ابزار رایگان وب مسترها, هاست رایگان,یاس گیگ,ابزارهای وب

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:...

?- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

?- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم